۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

خاطرات شاهرخ (قسمت هفدهم، صحبت با توماس / تورم، نگاهی دوباره به دنیایمان)



  دریکی از روزهای پاییزی در خانه  نشسته بودم وتلویزیون را روشن کردم. طبق معمول کانال ها را عوض میکردم که یکباره دریکی از کانالهای آشپزی، غذای ایتالیای را آموزش میداد. به نظرم جالب آمد، در حال تماشا بودم که  تلفن زنگ زد. دوستم توماس بود. بعدازاحوالپرسی گفتم دارم برنامه آشپزی نگاه میکنم . توماس گفت پس باید حرفه ای باشی وعلاقمند به آشپزی که برنامه آشپزی نگاه میکنی. گفتم تا حدی بلدم البته تنهایی حوصله میخواد ولی اگر مهمانی دعوت کنم حوصله درست کردنش هم بوجود میآید، ویا اگر شکمم سروصدا کنه مجبور میشم یک غذایی درست کنم. اگر دوست داشته باشی غذای ایرانی برایت درست میکنم. توماس با خوشحالی پذیرفت وقرار گذاشتیم که فردا شب به خانه ام بیاید.....
صبح از خواب بیدارشدم وکارهای در خانه داشتم که باید انجام میدادم. بعدازظهربرای خرید به سوپرمارکتی که در
نزدیکی خانه ام بود رفتم وموادی که برای غذای شب لازم داشتم را خریدم وشروع کردم به درست کردن غذای ایرانی ...... 
ساعت هفت عصر بود که توماس آمد . گفت باید غذای خوشمزه ای شده باشد. گفتم تو که هنوز نخوردی، گفت از بووعطری که در فضای خانه پیچیده اینطور تشخیص دادم. لبخندی زدم و با هم میز غذا را آماده کردیم. به توماس گفتم برای خوردن برنج ازقاشق استفاده میکنیم. لبخندی زد وگفت ما با چنگال میخوریم. تنها برای خوردن سوپ مجبوریم که ازقاشق استفاده کنیم. خندیدم و گفتم توماس با چنگال نصف یک بشقاب راهم تمام نکردی که میبینی من دو تا بشقاب برنج تمام کردم.  اگر میخواهی میتونی با چنگال بخوری بعدش میفهمی که چقدر عقب افتادی:) خندید وگفت مگردر خوردن غذا مسابقه میگذاری:) شروع به خوردن کردیم. قرمه سبزی با برنج بود. خوشش آمد وگفت خیلی خوشمزه است به نظر میآید که در ایران برنج زیاد میخورند همراه با گوشت مرغ و ماهی....ما به جای برنج از سیب زمینی زیاد استفاده میکنیم. گفتم غذاهایی هم داریم که با سیب زمینی درست میشه، ولی بیشتر غذاهای ایرانی با برنج است. اما درایران در حال حاضر متاسفانه، تهیه مواد غذایی به علت تورم و گرانی، برای مردم بسیار مشکل شده.
توماس مرد با احساس و بامحبتی بود که خیلی دوست داشت با فرهنگ وتمدن کشورها آشنا بشه. برای همین سالی دو یا سه بار مسافرت میکرد ومیگفت حس قشنگی به من دست میده. تفاوت رنگها، مردم وغذاها ولباسهایشون و زبانشان مرا شاد میکند.
 بعدازاینکه غذا خوردنمون تمام شد، قهوه درست کردم ودر سالن پذیرایی نشستیم. توماس گفت خیلی دوست دارم در این سفرهایم به ایران هم سفر کنم. لبخندی زدم وگفتم، امیدوارم  روزی که به ایران سفر میکنی، مثل دیگر سفرهایت خاطره قشنگی با خود همراه داشته باشی. توماس با تعجب به من نگاه کرد!و گفت انگاربرای یک توریست هم جای دیدن نداره! گفتم داشت یک روزی ولی امروز،آه  ..... چه بگویم........ ؟؟؟ بعضی از مردم ایران، نان خشک هم برای رفع گرسنگی شان ندارند. من وقتی نوجوان بودم بیشتر وقتم بعد از مدرسه یا در تعطیلات در صف مرغ و گوشت وشیر وتخم مرغ به عنوان کپونی که یک سهمیه بندی بود در ماهانه ساعت ها  می ایستدم، البته آزادش هم بود، ولی با مخارج مالی که پدرم با پنچ فرزند داشت تهیه این اجناس به صورت آزاد در توانش نبود. ولی باز میتوانستیم دریک هفته یا ده روز، یک مرغ را یک خانواده هفت نفره بخوریم. ولی به اطمینال میگویم خانواده هایی هستند که یک ماه ویا بیشتر رنگ مرغ وگوشت را نمیدیدند. توماس گفت چرا؟! گفتم فقر، نداری، بیکاری، گرانی، تورم.درآمد کارگر،نه تنها ثابت است، بلکه پایین تر هم میآید.تورم در ایران قابل مقایسه با اینجا نیست اینجا هرچند سال یکباردولت نرخ تورم را بالا میبره،به خاطر ارزش واحد پولشان،ولی در ایران به خاطراختلاس ونبود ثبات اقتصادی وحتی موارد سیاسی قیمت ها یک شبه چندین درصد بالا میره،  من دراین چند سالی که اینجا زندگی میکنم، میبینم اکثر مردم، برای فراهم کردن خوراک و پوشاک مشکلی ندارند. ولی در ایران اختلاف طبقات بسیار است. توماس گفت در اینجا نرخ جنس ها طبق درآمدها برنامه ریزی میشه. یک کارمند معمولی را هزینه پرداخت زندگیش را حساب میکنند. و یا یک بیکارچقدر ماهانه باید حقوق بگیرد با هزینه ای که داره وقیمت کرایه خانه، خورد وخوراک  را حساب میکنند. به همان اندازه بهش حقوق بیکاری تعلق میگیره. تازه درصد تورم در دو وسه سال را یکباردرصد  خیلی کمی بالا میبرند وبه همان اندازه درآمدها را نیز بالا میبرند. مگردر ایران اینگونه نیست؟ گفتم اصلا اینگونه نیست،یکدفعه درصد تورم بالا میره ،وفروشندگان هم که ضررنکنند قیمت ها را بالا میبرند.ودرنتیجه سختی و مشکلاتش برای مردم میشود. هستند کارگرانی که حقوق چندین ماهشان پرداخت نشده،توماس گفت پس این مشکلات برای دولت هیچ دردسری نداره،گفتم این توضیحاتی که تو دادی توی سیستم جمهوری اسلامی معنا نداره. البته توی سیستم خودشون جد در جدشون را حساب بانکی برایشون باز میکنند. توماس خندید وگفت پس این دولت دشمن مردمش است به جای اینکه خدمتگذارشان باشند! در اینجا هرشهروندی که زندگی میکند، مشاوری از خود شهرداری منطقه اش دارد.که هر مشکلی داشته باشندبه مشاورانشان مراجعه میکنند. کمک مالی، کمک مشکلات خانواده گی و غیره وهرنارضا یتی که یک شهروند دارد میتواند به مقامات دولتی شکایت کند .ودر ادامه گفت البته این را هم اضافه کنم که در اینجا هم مشکلات خاص خودش هست و نمیتوان گفت که سیستم اینجا صددرصد صحیح و یا بهترین است، اما به طور کل با توضیحاتی که از تو در رابطه با ایران شنیدم و اخباری که خودم دنبال میکنم، میتوانم بگویم که تفاوت بسیار زیادی در این زمینه است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر