۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه

رفتار عجیب مسئولین سایت آزاد‌گی!‎

این درگیری دیگر خیلی‌ خسته کننده شده! برای من بسیار عجیب است که چرا مسئولین سایت آزاد‌گی اینقدر بی‌ دلیل سرو صدا راه انداخته اند؟! آیا اگر این اتفاق برای سایت دیگری افتاده بود شما چکار میکردید؟ خیلی‌ عجیب است که بگوئید دقیقا همین کاری را   که در بیرنگی تعدادی از کاربران که در میانشان از اعضای آزاد‌گی هم هست از روی نگرانی و به دلیل اهمیتی که برای جان و امنیت هموطنان قائل هستند، میکنند ، انجام نمیدادید!! باز هم عجیب تر اینکه چرا وقتی خودتان هم برای این همه سوال که از شما پرسیده شده و حتی یکی‌ از آنها را جوابی‌ برایش ندارید، اینقدر غیر منطقی عکس‌العمل نشان میدید ! توهین می‌کنید! تهمت میزنید! فحاشی می‌کنید! و سعی‌ دارید مردم بی‌ خبر و ساده ما را به آنجا بکشید؟ به جای اینکه از همه بخواهید تا مشخص نشدن وضعیت از هر فعالیتی در آزاد‌گی خودداری کنند!!! واقعاً رفتار و کارهایتان عجیب است! اگر میگوید ساسان نامی‌ به هر دلیلی‌ وقت نداشته و یا برایش حتی اهمیت ندارد چند دقیقه به آزاد‌گی سر بزند چرا شما باید کاسه داغتر از آش بشوید؟!! اگر هم که اعتقاد دارید که نه! این غیبت آقای ساسان غیر طبیعی است و حتما برایش اتفاقی افتاده، حال هر اتفاقی، چرا اینطور قبل از اینکه مطمئن بشوید خطری در کار نیست برای کشیدن مردم به آزاد‌گی و سرکوب منتقدان به این رفتارتان، دست به هر کاری میزنید، این اتفاقات و رفتار‌های شما برایم بسیار عجیب است!!در این موقعیت که پای جان و امنیت انسانها در میان است، شرط انسانیت و شرف این است که تا از وضعیت سلامتی‌ آقای ساسان مطمئن نشده‌اید و نتوانسته اید اشکالاتی را که برای سایت آزاد‌گی پیش آمده  برطرف کرده و سایت را به صورت قبل برای اطمینان کاربران راه اندازی کنید و آقای ساسان رسما در وبلاگ آزاد‌گی چند خطی‌ در توضیح دلیل این غیبت طولانی و این همه اتفاقات ننوشته اند، خودتان از همه بخواهید آنجا فعالیت نکنند، می‌فهمید پای امنیت و جان انسانها در میان است! این بازی و شوخی‌ نیست!! چکار دارید دیگران چه میگویند یا چه رفتاری میکنند( اصلا همه بد کار)، شما درست رفتار کنید و آنچه مسئولیت انسانی‌ شما است را اگر شرف دارید به انجام رسانید.
 

۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

چند خطی در رابطه با آزادگی و مشکلات پیش آمده برای آن سایت


متنی را که شخصی به نام خاله سوسکه نوشته اند و در سایت بی رنگی و آزادگی به اشتراک گذاشته شده، همینطور نظراتی را که زیر این لینک در هر دو سایت نوشته شده را خواندم .
 برایم  چند سئوال پیش آمده که میخواهم بپرسم سئوال اولم از خانوم خاله سوسکه است، شما گفتید آقای ساسان سایت آزادگی رو درست کردند تا اینکه اونجا بتونند آزادانه فعالیت کنند و نظر بگذارند از شما خواهش میکنم اگر این حرف شما درست است به ما بگویید که اسم کاربری ایشان در آزادگی چه بوده است،چون  میخواهم  بدانم آیا واقغا حرف شما درست است و اصلا ساسان در آزادگی فعالیت داشته یا نه؟
سئوال بعدی من بازم از خانوم خاله سوسکه  است ،شما گفتید که ساسان رو از نزدیک میشناسید آیا منظور شما از شناختن زیاد چت کردن در اینترنت است؟ و یا دیدار حضوری و رفت و آمد؟ اینطور که از صحبت های شما میشه فهمید این شناخت فقط از طریق چت کردن بوده است! اگر اینطور است شما چطور میتوانید به خودتان اجازه دهید که بگویید ایشان شخص شریفی است و آدم فروش و یا وابسته به دولت نیست؟
 خاله سوسکه عزیز مگر میشود از طریق چت کردن فهمید که کسی مامور وزرات اطلاع است یا که نیست؟! حال که پای جان مردم در میان است آیا این دور از شرف نیست که با تکیه کردن به شناختی که از طرق چت کردن با ساسان داشته اید به مردم اطمینان می دهید که ایشان مامور وزرات اطلاعات نبوده است و شخص با شرفی است !
 اگر میخواهید بگویید ایشان را از نزدیک و به صورت دیدار حضوری می شناسید پس چرا به جای اینکه بیایید و ابراز نگرانی کنید با ایشان تماس نگرفتید و جویای حالشون نشدید و نخواستید که برای رفع نگرانی کاربران آزادگی به خودشان زحمت داده و بیایند جوابگوی سئوالات کاربران بشوند؟ پس اینطور نتیجه میگیریم که شما حتی شماره تلفن از ایشان ندارید! حیرت آوار است ! این چطور شناختنی است که شما ادعایش را میکنید!
 خاله سوسکه شما گفتید که مسترکارت شخص دیگری را در اختیار دارید تا جایی که میخواستید به ساسان برای پول سرورهای آزادگی کمک مالی کنید، اگر راست میگویید این کارت متعلق به کدام بانک است؟
 خاله سوسکه سئوال دیگری که وجود داره این است که کاربران سایت آزادگی به خود شما چطور میتوانند که اعتماد کنند؟! برای مثال  شما اکانت فرندفیت خود را به سادگی در اختیار یکی از دوستانتان قرار دادید ماهها است که در آزادگی هم فعالیت نداشته اید و نه در بالاترین ! و برای دادن پیغام خود از وبلاکی استفاده کردید که یکبار مصرف است  آیا شما وبلاکی که متعلق به خودتان باشد یعنی خاله سوسکه ، کسیکه میخواهد ضامن ساسان بشود حتی یک وبلاک از خودش ندارد!!!
 خاله سوسکه جان کاربران آزادگی هرچند با این شرایطی که گفتم حتی خود شما هم قابل اطمینان نیستید باید ازکجا بدانند که شما خود خاله سوسکه هستید؟! از کجا میتوان مطمئن شد کسانیکه کنترل آزادگی را در اختیار گرفتند به سادگی با تغییر پسورد شما در آزادگی و استفاده از اکانت شما در آن سایت و نوشتن یک مطلب در وبلاکی یکبار مصرف از اسم شما ( هرچند که نمیشه به آن هم اعتماد کرد) برای رفع سوءظن از ساسان استفاده نکرده باشند اینکاری است که برای مثال خود میررور هم میتواند به سادگی انجام داده باشد!
 در این چند روز گذشته به کاربرانی که هنوز در آزادگی در حال فعالیت هستند دقت کردم هفتاد درصد از آنها کسانی هستند که مدت زمان طولانی  به هر دلیل هیچ گونه فعالیتی در آزادگی نداشتند و این روزها که همه میدانند ورود به آن سایت خطرناک است به یکباره سرو کله شان پیدا شده و شروع به فعالیت کردند!!! و حتی برای تعریف و تعمجید از سایت آزادگی نظر هم میگذارند! این افراد چه کسانی هستند؟!
 آیا این افراد اکانت هایشان برای نشان دادن اینکه هنوز در آزادگی فعالیت وجود دارد و جلب اعتماد دیگران با تغییر پسوردها مورد سوء استفاده  قرار گرفته است؟!  آیا بوسیله میررور و یا وزرات اطلاعات در حال استفاده شدن هستند؟! و یا در اصل اینها اکانت های هستند که هیچ وقت وجود نداشته اند! یعنی از اول هم برای اینکار درست شدند تا در زمان لازم بشود از آنها برای همین کار که گفتم و یا برای ایجاد ارتباط ، دوستی و شناسایی دیگر کاربران به کار گرفته می شده اند ؟! اگر جز این است چطور بکباره سرو کله شان پیدا شده و در شرایطی که کسی در آزادگی جرات فعالیت ندارد دست به کار شده اند؟!
 سئوال بزرگی که برای من بوجود آمده این است ، اگر ساسان زنده است و آزاد چرا از وبلاگ آزادگی برای نوشتن چند جمله برای رفع نگرانی های کاربران سایت آزادگی استفاده نکرده است اگر ایشان مرده اند و یا در زندان هستند چه کسی سایت آزادگی را بعداز توقف دو هفته ای دوباره به کار انداخته است آیا امکان ندارد ایشان در ماموریتی که از طرف سپاه پاسداران به سوریه داشتند کشته شده باشند؟ و همکارانشان در وزرات اطلاعات به هر دلیلی بعداز مشکلی که در آزادگی ایجاد شده نتوانسته باشند این سایت را به صورت کامل راه اندازی کنند؟ جز این چه دلیلی دیگری میتواند وجود داشته باشد؟! اگر ایشان دسترسی به اینترنت نداشتند چگونه سایت را مجددا راه اندازی کردند؟! و اگر که دسترسی داشته اند چرا برای رفع نگرانی  کاربران آزادگی حتی یک خط در وبلاگ رسمی آزادگی چیزی ننوشته اند؟!
 کسی که ادعا میکنند که برای خدمت به هموطنانش  و ارزشی که برایشان قائل بوده است روزهای بسیاری را برای ساختن سایت آزادگی  بدون هیچ چشم داشتی وقت گذشته است تا آنجا که برای تامین مخارج آن سایت حتی از تبلیغات هم استفاده نکرده است عجیب نیست در این دوره زمان که هر گوشه ای از دنیا هم باشد می تواند به اینترنت دسترسی داشته باشد(براینکه توانسته است سایت را مجددا راه اندازی کند) به احترام همان هموطنان و رفع نگرانیشان یک جمله در وبلاگ آزادگی نمیتوانسته بنویسد؟!!!
 یک نکته ی دیگر، میررور ادمین آزادگی چرا برای درست کردن وبلاگ دست به دامن دیگران میشود؟! اگر ایشان استفاده کردن از اینترنت را بلد نیستند ( در حد ساختن یک وبلاگ ساده ) چگونه به عنوان ادمین در آزادگی فعالیت میکنند ؟! اگر که بلد هستند چرا خودشون یک وبلاگ درست نمیکنند! از طرفی خیلی دوست دارم بدانم سرنوشت شخصی که وبلاگ قبلی را برای ایشان درست کردند ( یعنی آپلاس ) چه شد؟! میررور میگوید بر طبق نظراتی که آپلاس داده است تصور دارند ایشان ساکن خارج کشور می باشند اگر اینطور است چه دلیلی دارد که برای رفع نگرانی دوستانشان که جویای حالشان هستند چیزی نمیگویند! هموطنان عزیز اگر بخواهیم کمی با دقت به اتفاقاتی که در آزادگی افتاده نگاه کنیم متوجه می شویم که همین سئوال ها خودشان در اصل جواب هم هستند و نیاز بیشتری به سند و مدرک برای اثبات اینکه  کنترل آزادگی در دست های ناامن است نمیباشد.

۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

در راستای آلودگی هوای تهران


 با ادامه روند رو به افزایش آلوگی هوای تهران، مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت ایران اعلام کرد: "اگر تهرانی‌ها امکان خروج از پایتخت را دارند، بهتر است در این شرایط آب و هوایی از تهران خارج شوند.
 با تاکید بر وجود ذرات معلق در هوا، گفت: "ماسک‌های معمولی تاثیری در جلوگیری از ورود ذرات گرد وغبار ندارد."
 به گفته دکتر رسول‌علی اشرفی‌پور، مدیرکل محیط زیست استان تهران، متاسفانه به دلیل سهل‌انگاری و اهمال سازمان هوا‌شناسی؛ مسئولان همزمان با مردم و از طریق رسانه‌ها در جریان بالا رفتن میزان ریزگرد‌ها قرار گرفتند! وی با انتقاد از سازمان هوا‌شناسی مبنی بر عدم اعلام و پیش‌بینی ورود ریزگرد‌ها به پایتخت تاکید کرد: «کانون ریزگرد‌ها در کشور عراق بوده و سازمان هوا‌شناسی با توجه به امکانات و کار‌شناسان خود از روی تصاویر ماهواره‌ای می‌توانستند این ریزگرد‌ها را مشخص کند. همچنین بر اساس مصوبات قبلی این جلسه مقرر شده بود که سازمان هوا‌شناسی 24 تا 48 ساعت زود‌تر به صورت رسمی و مکتوب اطلاعات مربوط به ریزگرد‌ها را به کارگروه کاهش آلودگی هوای تهران ارائه دهد.»
یوسف رشیدی مدیرعامل شرکت کنترل هوای تهران گفته است که آلودگی هوای این شهر سالانه به مرگ 4 تا 5 هزار نفر می انجاند.
به گزارش خبرگزاری “مهر” رشیدی با بیان این‌که در حوزه آلودگی هوا روح کارشناسی در قوانین وجود ندارد و نگاه‌مان در این حوزه سطحی و ساده‌انگارانه است، تصریح کرد: “نخستین گام برای کاهش آلودگی هوا اتفاق نظر ملی بر مبنای این است که خسارات آلودگی هوا بر سلامت انسان‌ها باید متوقف شود.
***********
 ادامه ی حرفشون رو حتماً سانسور کردن، سالمندان و بیمارانی که در بیمارستان بستری هستند هم حتماً باید نقل مکان کنند.خوب پس تکلیف کارتون خوابها چیه؟ ! نکند میخواهند تنها خودشون توی شهر بمونند تا به غارتشون ادامه بدند ! همینطور که دزدان غارتگر تاریکی شب را مناسب میدانند برای دزدی، این حاکمان غارتگر هم این روزها را خوب و مناسب میدانند برای رسیدن به هدفشون.



منبع:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/12/121204_l21_air_pollution_tehran_health.shtml




۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

روس ها «کروکودیل» برای معتادان ایرانی می فرستند

                                            
یک ماده مخدر جدید از مشتقات هروئین به نام کروکودیل به بازار روسیه آماده است که مصرف آن آثار بسیار خطرناکی به همراه دارد.

این ماده جدید در روسیه ساخته می شود و اکنون در اروپا نیز گزارش هایی مبنی بر فروش و استفاده از این ماده مخدر وجود دارد. این ماده بسیار خطرناک در درون بدن افراد معتاد به صورت عمقی نفوذ کرده و باعث به وجود آمدن زخم هایی شبیه به قانقاریا در بدن فرد می شود که پیش از این نیز کراک همین بلا را بر سر معتادان کشورمان آورده بود.


قاصد نوشت:بنا بر گزارشات پلیس روسیه، تمامی افرادی که از این ماده مخدر استفاده می کنند در ظرف یک سال جان خود را از دست می دهد چراکه ترکیب این ماده مخدر بر اساس مواد ضد درد، تینر، اسید و فسفر و در بعضی از موارد بنزین نیز به این ماده مخدر اضافه می شود.


این ماده نهایی دسومرفین شناخته شده است و از مشتقات مرفین بوده و بسیار اعتیاد آور است. بر اساس آمارها، فقط در سال 2010 در کشور روسیه بیش از 1 میلیون نفر اقدام به تزریق ماده مخدر کروکودیل کرده اند.


با توجه به اینکه طریقه مصرف و شکل این ماده و عوارض آن بسیار مشابه ماده کراک است ، به نظر می رسد باید منتظر بود و دید برخی سوداگران مرگ با استفاده از ارتباطات خود اقدام به ورود این ماده خطرناک به داخل کشور کنند که از این نظر، نقش دستگاههای همیشه فعال مبارزه با موادمخدر بسیار مهم است. 
 چه برسر ما  می آید؟! آیا میدانیم که این مصیبت و بلا از کجا بر سر ما فرود می آید؟! آیا میدانیم این مرگ تدریجی به واسطه چه کسانی بر ما تحمیل میشود؟!  آنانی که باعث این بلا بر سرمان هستند، خود به ثروت ها  و مقام ها میرسند ....

۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

زمان نشان داده ونشان خواهد داد که سرنوشت دیکتاتوران در یک مسیر خواهد بود.


زمان نشان داده ونشان خواهد داد که سرنوشت دیکتاتوران در یک مسیر خواهد بود.
چه نشانیست از برای قدرت طلبان درس عبرت،درس عبرت
چه نشانیست در کتاب تاریخ انسانها،که عقربه ی زمان به نوبت به سوی آنها میچرخد.
چه نشانیست ازپستی بلندیهای روزگارکه دیکتاتوران به مقام وجایگاه خویش دلخوشند.
زمان نشان داده و میدهد که از مرگ گریزی نخواهند داشت.
چه نشانیست!چه عبرتیست!که دیکته میکنند دیکتاتوران سرنوشت پدرانشان. 

 http://www.bbc.co.uk/persian/rolling_news/2011/10/111022_l25_rln_ahmadinejad_syria.shtml
محمود احمدی نژاد: گفته است که چه دولت و چه مخالفان دولت، حق ندارند کسی را بکشند.
محمود احمدی‌نژاد در گفت‌وگو با شبکه خبری سی‌ان‌ان و در واکنش به تحولات در سوریه، گفته است که به مقامات رسمی این کشور پیشنهاد می‌کند که به جای دستگیری مخالفان، با آنها مذاکره کنند.
او که معتقد است دولت‌ها در تمام کشورهای دنیا باید در قبال مردمشان احساس مسئولیت کنند، گفته است: "مخالفان هم حرف‌های حقی دارند که باید شنیده شود و به آنها ترتیب اثر داده شود."

به کدامین حرف کسی را نکشته اند؟! به کدامین حرف یک لحظه شنیدند؟!به کدامین حرف در قبال مردمت مسئولیت پذیربودی ؟!به کدامین اعتقاد معتقدی؟! به کدامین حرف ،حرف حق میگوی؟! ای کسی که خود را رئیس جمهور میدانی؟!






۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

اختلاس 3000.000.000.000 تومانی در سال جهاد اقتصادی طبق نامگذاری خامنه ای !

نامگذاری این سال توسط خامنه ای که سال جهاد اقتصادیست .به شکلی قابل تشخیص میباشد.  امروزه در تمام نقاط کشورمان شاهد ویران کردن آثار باستانی ودزدیدن قسمتی از آنها هستیم که این خود به معنای  ویران کردن فرهنگ کشورمان میباشد، پایمال کردن حق وحقوق اجتمای مردم ، اختلاسهای بزرگ بانکی، و اینها همه شبیه به جهاد اختلاسی میباشد تا جهاد اقتصادی.

۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

بازگشت ونگاهی دیگر به زندگی



هرانسانی درمسیر زندگیش با اتفاقاتی  روبرو میشود. که باعث میشه مسیر زندگیش تغییر کند. میخواهم واقعیتی از آنچه که در زندگی گذشته ام پیش آمده، برای شما عزیزان بازگو کنم .وقتی که بچه بودم مثل بچه های دیگربازی کردن را دوست داشتم، همیشه در این سنین بچه ها در دنیای خودشون شهربازی دارند وهمبازی. فرقی نمیکنه ازکدام طبقات جامعه باشند، بازی و شادی را در همه جا پیدا میکنند. وقتی به دوران نوجوانی میرسیم تنها روش بازی کردن عوض میشه وگردش و تفریح هم بیشتر میشه. دوران نوجوانیم دوست داشتم بیشتر اوقات با دوستانم باشم وبا هم به گردش وتفریح برویم وبا آنها صحبت کنم.سعی میکردم در میان دوستانم کسی را انتخاب کنم و بیشتر با او همصحبت شوم که مورد اعتماد باشد. ولی همیشه در دو راهی قرار میگرفتم که کدامیک ازدوستانم بیشتر مورد اعتماد است ؟ احساس غریبی وگمشدگی  میکردم وانگارازچیزهایی آنقدر فاصله دارم که نمیدانم چگونه این مسافت را به هم نزدیک کنم.هروقت که در جستجوی یکی ازدوستانم در میان دیگر دوستانم بودم با مشکل بر طرف میشدم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که با هرکدام از دوستانم تک تک تفریح بروم وهمصحبت باشم تا شناخت لازم را پیدا کنم. آنوقت انتخاب آسانتر میباشد. بعد از گذشت مدتها نتوانستم به نتیجه ای برسم. از خودم میپرسیدم چرا؟! با داشتن چند تا  دوست  انتخاب کردن که اینقدر نمی تونه سخت باشه! انگار باید در همین دوران نوجوانیم این انتفاق بیفتد فردا که بزرگ بشوم، تشکیل خانواده ومسئولیت زندگی فرصتی برایم نمیگذارد. بعد ازمدتی یکی از دوستانم که خیلی از دیگران به من نزدیک بود رابطه دوستیم با او بیشتر شد واورا به عنوان دوست صمیمی وقابل اعتمادم انتخاب کردم وبیشتروقتم را با او میگذراندم. در ابتدا احساس آرامش وخوشحالی داشتم که اینچنین دوستی را که درفکرم بود پیدا کردم. رابطه خوبی با هم داشتیم.اما بعدازچند ماهی دوباره همان فکرو احساس قبلی به سراغم آمد. هر روز روحیه ام ضعیفتر میشد ویکجوری این انگیزه را درخودم نادیده میگرفتم تا اینکه به مرور زمان با این شرایط عادت کردم. هرچند که بعضی اوقات با خودم درگیر میشدم ولی ترجیح میدادم فراموش کنم. روزها میگذشت ومن با شرایط زندگی سرگرم بودم.  به سنی رسیدم که خودم رابرای یک زندگی شخصی ومستقل شدن آماده میدیدم. احساس میکردم که به سفری میخواهم بروم در دنیای جدیدی که در آن زندگی جدید و مردم جدید میباشند. منظور ازجدید؟، متفاوت بودن بود. یعنی روی پای خودم ایستادن، دوراز خانواده. که این اتفاق برایم افتاد و به خارج از کشورمهاجرت کردم. وقتی خودم را تک وتنها دیدم غمگین شدم ولی خودم را دلداری میدادم که شاید باعث اعتماد به نفسم بشود. بعد ازمدتی  شرایط زندگیم در کشوری که زندگی میکردم مرا سرگرم و مشغول کرد. با کار و تحصیل شرایط زندگی برایم در اینجا راحت تر شد و این باعث آرامش در درونم شده بود.تا اینکه در روزی خاطره زندگی کودکی ام جلوی چشمم آمد به همراه احساس دلتنگی همیشگی. در آنروزها درجستجوی دوستی بودم ولی نتوانسته بودم به این ارزویم برسم و همین مسئله مرا دوباره نگران کرد. به خودم میگفتم حال در اینجا چگونه میتوانم به نتیجه ای که درکودکی و نوجوانیم نرسیدم، برسم. با افراد زیادی از کشور های مختلف و مخصوصا هموطنانم در اینجا آشنا شده بودم ولی دیگر آن انگیزه را نداشتم که به دنبال دوستی واقعی بگردم وحال یکدفعه با به یاد آوردن آن خاطره دوباره علاقه مند شدم. مدتها گذشت ولی موفق نشدم دوستی را که در انتظارش بودم پیدا کنم. بعد از آن باز هم نا امید شدم وترجیح دادم این مسئله را فراموش کنم وبا همین دوستانی که داشتم با اخلاق و خصوصیات متفاوت روابطم را حفظ کنم. روزها میگذشت ودرتنهایی خودم به فکر فرو میرفتم، چه چیزی را باید در زندگیم یاد بگیرم که درس زندگیم باشد.به دلیل مشغولیت کاری و کمبود  وقت آزاد، دیگرزیاد با دوستانم نبودم.  تمام وقت کار میکردم وخسته به خانه میآمدم. زمان به سرعت میگذشت واتفاقات زیادی برایم می افتاد .تا اینکه روزی اتفاق عجیبی افتاد. آن دوستی را که در انتظارش بودم پیدا کردم. بنا بر شرایط شغلی ام با شخصی اشنا شدم که با وجود اینکه او را نمیشناختم، احساس اشنای غریبی نسبت به او داشتم. در یک لحظه احساس کردم شخصی که با تمام وجودم درجستجوی او در طول این مدت بودم را یافته ام. دل بی قرارم آرام گرفت. هر چه بیشتر با او در ارتباط بودم بیشتر مطمئن میشدم که او همان دوستی است که سالها در جستجویش بودم. دوستی ما بیشتر و صمیمی تر میشد.ومن احساس شادی میکردم که داشتن دوست واقعی چقدر ارزش دارد.....