۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

خاطرات شاهرخ ( قسمت شانزدهم ، نگاهی دوباره به دنیای مان|صحبت با توماس،راه حل مشکلات)



دریکی از روز های تابستان، وقتیکه صبح از خواب بیدار شدم پنجره های اتاقم را باز کردم. هوای تازه وصدای پرندگان مرا بیشتر سرحال آورد. آمدم در آشپزخانه چای درست کنم که تلفن زنگ زد. دوستم توماس بود. از من خواست که اگر وقت دارم با هم قدمی بزنیم. با خوشحالی پذیرفتم و بعد ازیک ساعت همدیگر را ملاقات کردیم. به طرف دریاچه ای که در نزدیکی خانه مان بود رفتیم. جای بسیار قشنگی است. دورتا دور شهر دریاچه قرار دارد و ساحلی  که برای پیاده روی عالیست وهمینطور برای دوچرخه سواری . منظره قشنگی است وقتی آفتاب غروب میکند، مرغابی ها وقوها در آب کنار ساحل شنا میکنند.  در حال قدم زدن بودیم که توماس گفت شاهرخ ایران جای که زندگی می کردی چگونه محیطی بود؟ گفتم زمانیکه من در ایران زندگی میکردم، آن روزها خیلی مشکل بود، ولی حال اصلا ً قابل تحمل نیست. خیلی تغییر کرده، وضعیت بدتر از قبل شده. البته الان هرچند که در ایران نیستم ولی بوسیله کسانیکه تازه از ایران خارج شدند و با آنها آشنا شدم، توضیحاتی درباره وضعیت کنونی ایران را گفتند. در ضمن از طریق رسانه های خبری وشبکه های اینترنتی تمام اطلاعات را با خبر میشم. هر روز در حال تغییر است، بدتر از روزهای قبل. فقر وگرسنگی، اکثریت جامعه را در برگرفته. توماس گفت تا آنجائی که من اطلاعات دارم سرمایه و منابع کشور ایران ازنفت وگازوتولیدات صنعتی وکشاورزی است و چیزی کم ندارند، پس چرا باید مردم گرسنه باشند؟! چرا باید کسی برای یک لقمه نان در خیابان  گدائی کند؟ درخبری شنیدم که احمدی نژاد گفت در ایران ما گرسنه نداریم، فقیرنداریم؟! گفتم توماس غارتگری و دزدی در ایران زیاد است. حق وحقوق مردم را میخورند. میدانی اگرازمنابعی که در ایران وجود دارد دزدی وغارت نکنند، این کشور قادر خواهد بود هر خانواده را تامین کند. ولی افسوس که دزدان در لباس خدمتگذار مردم در حال بلعیدن هستند. توماس گفت در کشور ما گرسنگی وجود ندارد. کسی در خیابان  گدائی نمیکند. همه کس دارای حق وحقوقی هستند حتی آن کسانیکه کار نمیکنند ماهیانه حقوقی را ازصندوق دولت دریافت میکنند، ویا کسانیکه بیمار هستند. حتی فرزندان هم کمک مالی میشوند یعنی همه کس دارای حقوق هستند. کشور ما از لحاظ سرمایه کشوری سطح پایین است ولی درآمدی که داریم بین همه  تقسیم میشه . گفتم بله بعداز 20 سال زندگی در اینجا همه سیستم دولتی و مردمی را آموختم. حتی یک درصد هم قابل قیاس با ایران نیست. واقعاً جای تاسف است آنچه که در ایران میگذرد. فقر و گرسنگی کمترین درد و حادثه بر مردم است. مردم ایران نه تنها امنیت وتامین مالی ندارند، بلکه حتی در خانه شان هم امنیت جانی ندارند، چه برسد دربیرون ازخانه. دراینجا کشورتان حصار و دیوار اطراف خانه ها اصلاً وجود ندارد. دور تا دور خانه درخت وگل کاشته شده .به راحتی میتوان درحیاط خانه ها وارد شد و گاهی اوقات خانه هایی میبینم که پارکینک ماشین درکنار حیاط خانه باز است در شب، ولی کسی چشم به مال دیگری نداره ولی ایران دور تا دور خانه دیوار که چه عرض کنم دوربین وآلارم وهزارچیز دیگر وجود داره، بازامنیت نیست. تنها نگرانی مادیات نیست که به غارت میبرند، حتی روز روشن مردم را میربایند چه برسه به شب! توماس گفت این حرف های که میزنی توی فیلم های جنایی هم وجود نداره، کابوس داری تعریف میکنی؟!هر چند که کم وبیش از وضعیت ایران خبر دارم. اینجا شب و روزش مردم در امنیت کامل هستند. شب یک دختر تنها اگر بخواهد قدم بزند خیالش راحت است که اتفاقی نمیوفته خیلی ها در شب قدم میزنند. تنهایی یا با کسی دیگرو جای نگرانی وجود نداره. درحال صحبت بودیم که 2 دختر جوان در حال دویدن بودند در کنار ساحل که من گفتم توماس نگاه کن در ایران ورزش کردن درسالن هم برای جوانان دختر احساس امنیت وجود نداره،چه برسه در محیط باز،آن هم دویدن در لباس ورزشی. اینجا کسی توجه نمیکنه کسی در حال دویدن است، ولی در ایران آزار و اذیت در نگاه و متلک گفتن وجود دارد. چند قدمی که رفتیمم، رسیدیم به اسکله ای که قایق های زیادی در آنجا بود. اهالی منطقه قایقهای شخصی خودشان را در این اسکله میگذارند. گاهی اوقات به اینجا میآیم وبه قایق ها نگاه میکنم. به توماس گفتم نگاه کن، صاحب قایقها خیالشون راحت است، اینجا پارک کردند ودر خانه شان هستند.اگر کسی بخواهد این قایقها  بدزدد، به راحتی میتواند. بعد از کمی ایستادن و نگاه کردن به قایقها، برگشتیم به سمت خانه ودر نزدیکی خانه توماس گفت شاهرخ ما به عنوان انسان آزاد در اینجا  زندگی میکنیم، امیدواریم که کشورتان یک روزی مردمش بتوانند یک زندگی راحتی داشته باشند. همه ما در یک سیاره زندگی میکنیم، پس چرا باید اینقدر فرق باشه ؟!یا اینکه آن کسانی که باعث خرابی هستند موجودات دیگری هستند!یا راه حلی از برای مشکلات وجود دارد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر